کلمه خودشیفته از اسم نارسیس و برگرفته از علم اسطورشناسی است. نارسیس پسر زیبایی بود که روزی داخل یک برکه را نگاه کرد و انعکاس خودش را دید و بسیار تحت تأثیر ظاهر خودش قرار گرفت و خم شد تا خودش را ببوسد اما داخل برکه آب افتاد و درگذشت.این اختلال یک الگوی رفتاری عجیب و درازمدت است که حس تهمیت به خود در خرد بسیار اغراقآمیز است. فرد نیاز شدید به تمجید شدن دارد و احساسات دیگران را درک نمیکند و فقط خودش مهم و بااهمیت است. فرد خودمحور است و با این باورات است که از سایرین بالاتر است. نیاز شدید دارد که مرکز توجه باشد.این افراد فاقد حس همدلی هستند و توانایی شناخت و درک دیگران را ندارند. فرد درگیر روابط سطحی است و صرفاً میخواهد با این روابط اعتماد به نفسش را زیاد کند. به همین خاطزر وقتی با کسی ارتباط برقرار میکنند به دنبال کسی هستند که آنها را بپرستد و وقتی دیگران او را ستایش نکنند زمان ترک کردن فرا میرسد. این اختلال 2 درصد جمعیت را شامل میشود.
این اختلال با احساسات شدید و نیاز به جلب توجه همراه است. زندگی این افراد همانند نمایش یک درام است. وقتی کانون توجه نباشند ناراحت میشوند. به صورت فریبنده و اغواکننده عمل میکنند و تمایل دارند به گونهای لباس بپوشد که جلب توجه کنند. اغلب احساسات شدیدی از خودشان به نمایش میگذارند اما احساسات ابرازشده آنها بسیار سطحی و فاقد جزئیات هستند و موجب میشود که ریاکار و دورو به نظر برسند.این اختلال 2 درصد جمعیت را شامل میشوند.
این اختلال با احساسات شدید و نیاز به جلب توجه همراه است. زندگی این افراد همانند نمایش یک درام است. وقتی کانون توجه نباشند ناراحت میشوند. به صورت فریبنده و اغواکننده عمل میکنند و تمایل دارند به گونهای لباس بپوشد که جلب توجه کنند. اغلب احساسات شدیدی از خودشان به نمایش میگذارند اما احساسات ابرازشده آنها بسیار سطحی و فاقد جزئیات هستند و موجب میشود که ریاکار و دورو به نظر برسند.این اختلال 2 درصد جمعیت را شامل میشوند.
در این مورد احساسات فرد در یک ثانیه به شدت تغییر میکند و ممکن است احساسشان از مثبت به منفی تغییر کند. معمولاً ناامید میشوند و یا به خاطر از دست دادن کسی احساس خطر میکنند. تصویری که از خودشان دارند میتواند به شدت از مثبت به کاملاً منفی تغییر کند. چنین فردی ساعت دوازده احساس خوبی نسبت به خودش دارد و در دوازده و چهار دقیقه بر اثر یک حرف کوچک رهگذر خیابان به معنای واقعی که فکر کند که بدترین آدم روی زمین است.رفتارهای تحریکآمیز مثل شرابخواری و یا استفاده از موادمخدر بین این افراد رایج است. روابط جنسی پرخطر دارند، قمار میکنند و در حالت کلی بسیرا بیپروا هستند.این افراد به دنبال روابط صمیمی هستند اما به شدت به نشانههای طرد شدن ویا بیاهمیت بودن واکنش نشان میدهند و به الگوهای ناامن، دووجهی و پارانوئید در روابط گرایش دارند. این اختلال 2 تا 3 درصد جمعیت را شامل میشوند.کسی که اختلال شخصیت مرزی دارد معمولاً از اختلالات شخصیتی دیگری هم رنج میبرد. این افراد دچار پریشانی شددی میشوند و نمیتوانند آن را به راحتی کنترل کنند و در نتیجه موقع کنار آمدن با فراز و نشیبهای زندگی با رفتارشان به خودشان آسیب میزنند. به عنوان مثال اگر همسرتان سالگرد ازدواج را فراموش کند دعوا میکند، بعد معذرتخواهی میکنند و به شما مشکلات میدهد و با شما گفتگو میکند. اما کسی که اختلال شخصیت مرزی دارد احساس میکند همسرش دیگر او را دوست ندارد و سراغ بدترین سناریو میرود و او را متهم به بیانصافی میکند و درخواست طلاق میکند. حتی ممکن است این رفتار تشدید شود و منجر به خودآزاری و یا چاقو زدن به خود و یا اقدام به خودکشی شود.
در این مورد کسی که اختلال شخصیتی پارانوئید دارد را در نظر بگیرید و اختلال شخصیت اسیکزوئید را به آن اضافه کنید تا مدل شخصیت اسکیزوتایپی ترسیم شود.
اختلال شخصیت اسکیزوتایپال = اختلال شخصیت اسکیزوئید + اختلال شخصیت پارانوئید
در این اختلال، فرد در روابط نزدیکش احساس ناراحتی شدید میکند و دچار تحریف شدید انکار و رفتار عجیب و غریب میشود. همچنین، شخص دچار اضطرابهای اجتماعی حاد و باورهای نامتعارف پارانویایی میشود. غالباً فکر میکنند که همگروههایشان نسبت به آنها افکار منفی دارند. بنابراین از آنها دوری میکنند. اینگونه افراد فکر میکنند که اگر من با فرد دوست شوم احتمالش زیاد است که پشت سرم حرف بزند پس چرا برای دوست شدن با آنها، خودم را به زحمت بیندازم و کلاً چرا برای دوستی با دیگران خودم را اذیت کنم؟! ممکن است عجیب و غریب حرف بزنند و لباسهای نامتعارف بپوشند. این اختلال 3 تا 5 جمعیت را شامل میشوند و در مردان بیشتر از زنان دیده میشود.
این اختلال شخصیتی، الگوی فراگیر زندگی مبتنی بر جدایی از اجتماع است و احساسات محدود و کنترلشده زیادی دارند. با ملاحظه این گونه افراد مشاهده میکنیم که فرد دوست دارد از اجتماع جدا باشد. آنها روابط را نمیخواهند و از روابط لذت نمیبرند، فعالیتهای انفرادی را دوست دارند و از زندگی لذت زیادی نمیبرند. بسیاری از آنها ترجیح میدهند که نقاشی بکشند و کتاب بخوانند. این اختلال 3 درصد جمعیت را تشکیل میدهند.
در این اختلال الگوهایی مثل بیاعتمادی، شک و سوءظن را میبینیم که فرد فکر می کند دیگران قصد بدی دارند. آنها فکر میکنند دیگران میخواهند به آنها آسیب برسانند، از آنها سوءاستفاده کنند، یا به طریقی آنها را مسخره کنند. آنها سعی میکند با کنارهگیری از دیگران، از خودشان محافظت کنند و پیشاپیش به کسانی که احساس میکنند تهدید محسوب میشوند، حمله میکنند و 4 درصد از جمعیت را شامل میشوند. افرادی که خیلی پارانوئید باشند میتوانند وارد محدودۀ اسکیزوفرنی شوند اما این مورد شامل مواردی مثل هذیان، توهم و گفتار ازهمگسیخته است. کسی که اختلال شخصیت پارانوئید دارد کاملاً مثل یک انسان عادی رفتار میکند، بجز اینکه به کسی اعتماد نمیکند.
همه انسانها در وجودشان کم و بیش، به خیال پردازی جنسی فکر می کنند که در واقع همان بروز احساسات و شهوت طبیعی نهفته در وجود هر انسان است. درجه ی آن بستگی به سن، جنس، قدرت تخیّل و سابقه ی رابطه ی جنسی هر فرد دارد. هر کسی به نوعی در تخیّلات، در حین نزدیکی به این توّهمات و رویاها می پردازد. بعضی در رابطه جنسی یک رویه ثابت را پیش گرفته و تا آخر همانطور می مانند، و در مقابل برخی، دائماً به چگونگی و زیباتر بودن این رابطه فکر می کنند و در خیالات خود به دنبال لذّتی جدید و تنوع بیشتر در نزدیکی می پردازند. حرکات متنوع و شهوت در یک نزدیکی، نه تنها هیجان رابطه جنسی را بالا می برد، بلکه باعث برقراری صمیمیت بیشتری در زندگی زناشویی نیز می شود.
فواید خیال پردازی جنسی:
✅ کاهش استرس، نگرانی و اضطراب
✅ افزایش هیجانات طی رابطه جنسی
✅ تنوع در روش و چگونگی نزدیکی در زندگی زناشویی
نظریه پنجره های شکسته (1982) محصول فکری دو جرم شناس آمریکایی به نام های جیمز ویلسون و جورج کلینگ می باشد. ویلسون و کلینگ استدلال کردند که جرم نتیجه یک نابسامانی است. به طور مثال: اگر پنجره ای شکسته باشد و مرمت نشود، آن فردی که تمایل به شکست قانون و هنجارهای اجتماعی دارد با مشاهده بی تفاوتی جامعه به این امر، دست به شکستن شیشه دیگری می زند و دیری نمی گذرد که شیشه های بیشتری می شکند و این احساس آنارشی و هرج و مرج از خیابان به خیابان و از محله ای به محله دیگر می رود و با خود سیگنالی را به همراه دارد که از این قرار که هر کاری را که بخواهید مجاز هستید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود. براساس این نظریه چنانچه شهروندان یک جامعه و ضابطان نسبت به جرایم خفیف و انحرافات خرد با دیده چشم پوشی برخورد کنند، این امر در دراز مدت باعث می شود که در آن منطقه و محله بی نظمی بوجود آید و چنین تصور شود که آن محله یا گروه به گمان برخی از افراد صاحب ندارد که به انحرافات و کجروی ها پاسخ دهد. از دل این بی نظمی ناشی از عدم برخورد با جرایم ساده و خفیف، جرایم بزرگ و شدید بوجود می آیند. بنابراین، جرم ناشی از تداوم بی نظمی است و برخورد قوی و قاطع و بدون چشم پوشی با جرایم ساده می تواند از بروز جرایم بزرگ تر جلوگیری کند. پیروان این نظریه چنین استدلال می کنند که کسانی که با پرسه زدن، استفاده از مواد مخدر، فعالیت در گروه های جنایی کوچک و نوشیدن مشروبات الکی نظم عمومی را مختل می کنند، کنترل آنها موثرترین راه برای کاهش بی نظمی اجتماعی است.
✅درک بهتر واقعیت و برقراری رابطه آسان تر با آن
✅پذیرش خود، دیگران و طبیعت
✅خودانگیختگی و خودجوشی
✅مسأله مداری
✅کناره گیری (نیاز به خلوت و تنهایی)
✅استقلال از فرهنگ و محیط
✅تازگی تقدیر و تحسین
✅تجربه عرفانی یا احساس عمیق
✅حس همدردی نسبت به نوع بشر
✅روابط صمیمی و نزدیک بین فردی
✅ساختار منشی دموکراتیک و مردم گرا
✅تشخیص بین وسایل و اهداف
✅احساس شوخ طبعی فلسفی و غیرخصمانه
✅خلاقیّت و آفرینندگی.