روانشناسی تحولی به دنبال بررسی چگونگی تغییرات فرد در طول زمان، بالا بردن قدرت پیشبینی و فراهم آوردن شرایط بهینه تحول انسان است و برای رسیدن به اهدافش باید انسان را در بافت خودش (فرهنگ، جامعه، خانواده، مدرسه و ...) مطالعه کند. برای مطالعه تحول، انسان را باید در ورودیها (پیشآیندها)، فرایندها و پیامدهایش در نظر بگیریم. در زمینه تحول انسان طی ادوار گذشته بین نظریهپردازان طبیعتگرا و تربیتگرا چالشهای بسیار زیاد وجود داشته است. طرفداران Nature ¬ همچون ذاتگراها، کمترین نگاه را به به بحث Nurture دارند. روسو با تاکید بر طبیعت فرد معتقد است که شرایط باید فراهم شود تا کودک بتواند طبیعتش را نشان دهد. برعکس، طرفداران Nurture ¬ شیوه رادیکال واتسونی کمترین نگاه را Nature دارند. جان لاک، لوح سفید را مطرح میکند و با وجود این که ذهن را رد نمیکند ولی تاکید عمدهاش روی Nature است. برای او تربیت خیلی مهم است ولی برای فرد ظرفیتهایی را در نظر میگیرد. براساس دیدگاه تعاملی(Interaction) طبیعت و تربیت هر دو در تحول انسان مهم هستند اما براساس این که چه رویکردی وجود دارد تاکید بر روی یکی میباشد بنابراین سهمبندی مطرح است. بعنوان مثال:
v پیاژه: تعاملی با تاکید بر فرد و اهمیت Nature ¬ فرد خودش کشف میکند- سازگاری فردی
v ویگوتسکی: تعاملی با تاکید بر Nurture ¬ حتی اگر ظرفیتهای پایهای را نداشته باشد، میتواند با کمک دیگران، کسب کند.
v فروید: بیرون(مدلسازی با پدر و مادر) را میبیند ولی تاکید بر روی جبر درونی دارد. بحث محیط را به سمت اختلال و تغییر از مسیر میبرد.
v اریکسون: با تاکید بر تربیت (نقطه مقابل فروید) تثبیت را مخرب نمیداند، چون اعتقاد دارد در مرحله بالاتر مربی و محیط میتواند نقش مثبت داشته باشند (شبیه روانشناسی مثبت)- تاکید روی توانمندی دارد. همچنین، برمبنای دیدگاه تبادلی(Transaction) فرد و بافت در یک تبادل دوجانبه قرار دارند. سهمبندی هدف نیست بلکه رابطه متقابل مطرح است. گاهی اثرگذاری یکی بر دیگری بیشتر است ولی به هر حال رابطه متقابل مهم است. تبادل در رابطه به وجود میآید. رابطه باعث میشود که فرد بتواند از تمام ظرفیتهایش استفاده کند. ایده "رابطه" و "مراقبت" را ویلیام جیمز مطرح کرد. نهایتا از نظر دیدگاه سیستمی(System) عوامل اثرگذار بر تحول فرد از یک عامل و فرد، خارج شده و سیستمها مطرح میشوند. توجه "طبیعت و تربیت" به سمت کل سیستمهایی است که فرد در آن عضو مستقیم یا غیر مستقیم است، بنابراین انسان باید در پیچیدگیاش بررسی شود. ما برای هر مجموعهای که شکل میگیرد یک بافت را مطرح میکنیم( مثل بافت مدرسه و بافت خانواده). بافت، مجموعهای است از عوامل فیزیکی و غیرفیزیکی و رابطه بین آنهاست. با وجود اینکه بافت میتواند به اجزای مختلفی تقسیم شود اما در هر یک از آنها فرهنگ خاصی حاکم میباشد. علاوه براین، ما یک بافت فرهنگی کلی نیز داریم. بطور مثال یک مدرسه خاص، فرهنگ خودش را دارد و در عین حال که متاثر از فرهنگ کلی است. در نتیجه میتوان گفت که فرهنگ همچون چتری میماند که بر همه چیز سایه افکنده و شدت و ضعف آن برمیگردد به آن بافتی که افراد در آن قرار گرفتهاند. بافت بر اساس روابط، قوانین و اصولی شکل میگیرد که همان اصول هم متاثر از بافت فرهنگی بزرگتری میباشد. سرمایههای تحولی مجموعهای از ارتباطات، مهارتها، فرصتها و ارزشهایی است که به نوجوانان کمک مینماید تا احتمال موفقیت در مدرسه را افزایش دهند، از رفتارهای مخاطره آمیز دور بمانند، تابآوریشان افزایش یابد و موجب بهزیستی آنها میگردد. سرمایههای تحولی به دو دستهی اصلی سرمایههای تحولی درونی و بیرونی تقسیم میشوند. سرمایههای بیرونی اشاره به عواملی دارد که در محیط زندگی افراد جوان وجود دارد، این عوامل فرد را حمایت میکند، پرورش میدهد و توانمند میسازد، همچنین تنظیمکنندهی انتظارات و مرزبندیها است و استفادهی سازنده از زمان را برای او فراهم میکند. سرمایههای بیرونی توسط والدین، اعضای خانواده، کارکنان مدرسه و جامعه به نوجوان ارائه میشود. سرمایههای تحولی درونی ارزشها، مهارتها وشایستگیهای درونی شده در جوانان است، که راهنمای انتخابها، رشد احساس محوریت و هدفمندی برای جوانان است. سرمایههای تحولی بر پایه رویکرد روانشناسی مثبت بنا شده است و در نتیجه هدف آن این است که با تکیه بر ویژگیهای فردی و محیطی مثبت نوجوان، زمینه تحول موفق او را به وجود آورد. سرمایههای تحولی با خرده نظامهای الگوی زیست بومگرایی ارتباط دارد. فرضهای اساسی سرمایههای تحولی از این الگو گرفته شده است و در این فرض که تحول افراد جوان متاثر از طبیعت و تربیت که همان عاملهای محیطی است در هر دو دیدگاه مشترک است. همچنین در هر دو دیدگاه سرمایههای تحولی و زیستبومگرایی عقیده بر آن است که اگر تمام نظامها درست و مثبت عمل کنند، بر افرادی که در مرکز این نظام هستند تاثیر مثبت دارد و نتیجه آن فرادی خواهد بود که تحول بهینهای را تجربه میکنند. بر این اساس، سطح بالای سرمایههای تحولی موجب بروندادهای تحولی بالایی مانند موفقیت تحصیلی و بهزیستی میگردد. براساس نظریه یادگیری اجتماعی و سرمایههای تحولی هر دو عامل محیطی و بینفردی بر رفتار فرد اثر میگذارند. بعضی از مؤلفههای نظریه یادگیری اجتماعی و نظریهی شناختی اجتماعی ارتباط بیشتری با سرمایههای تحولی دارند که عبارتند از محیط اجتماعی، یادگیری مشاهدهای و تقویت. سه مفروضه مهم را برای چارچوب سرمایههای تحولی: فرضیه تجمع: هر چه فرد سرمایههای تحولی بیشتری تجربه کند، در زمینههای شاخصهای تحصیلی، اجتماعی-هیجانی، رفتاری و بهزیستی روانشناختی، بهتر خواهد بود. فرضیه تنوع: چارچوب سرمایههای تحولی در میان انواع جنسیتها، نژادها، قومیتها، منطقهی جغرافیایی و وضعیت اجتماعی- اقتصادی، اعتبار قابل توجهی دارد. فرضیه تمایز: مجموعهی خاصی از سرمایهها پیشبینی کنندههای پیامدهای متعدد بصورت همزمان و طولی هستند. پیامدهای سرمایههای تحولی عبارتند از: اجتناب از رفتارهای مخاطرهآمیز، تابآوری، پیشرفت در مدرسه، تحول مثبت.