مرکز مشاوره کودک و نوجوان عابد

مرکز مشاوره کودک و نوجوان عابد

مرکز مشاوره کو دک و نوجوان عابد
مرکز مشاوره کودک و نوجوان عابد

مرکز مشاوره کودک و نوجوان عابد

مرکز مشاوره کو دک و نوجوان عابد

هویت

هویت یعنی راجع به خود فکر کردن که احساس تداوم، ثبات و یکپارچگی را ایجاد میکند. فروید در چارچوب روان تحلیلگری به عنوان اولین کسی است که از هویت صحبت میکند. اریکسون دیدگاه اولیه خود را از فروید گرفته است، و در مراحل رشد روانی اجتماعی خود شکلگیری هویت و کسب آن را در دوره نوجوانی می داند که این معادل مرحله تناسلی فروید است. اریکسون هویت را در ارتباط با Ego مطرح میکند که معتقد است نوجوان در این مرحله به شخصیت خودآگاهی پیدا میکند و یک من بزرگتر در او شکل میگیرد. جنبهی روانی شکلگیری احساس هویت در این دوره باعث شکلگیری من درونی نوجوان میشود. او در این مرحله همانندسازی با ورزشکاران، قهرمانان و ... دارد که دیگر جنبه سمبلیک نداشته بلکه به طور افراطی این کار را انجام میدهد. در مرحله نوجوانی تعادل بین نهاد، خود و فراخود مرحله قبلی بهم خورده و با تعادل مجدد، هویت جنسی شکل میگیرد این مرحله زیربنای اساسی مراحل بعدی رشد روانی فرهنگی است. نکته حائز اهمیت این است که هویت در خلا شکل نمی‏گیرد و صرفا فرد در شکل‏گیری آن دخیل نیست بلکه جامعه هم در آن نقش دارد. هویت ثابت نیست، تغییر میکند و تغییرات هویتی براساس تغییرات اجتماعی و روانشناختی رخ میدهد البته با حفظ ثبات و یکپارچگی. همچنین، هویت یک ویژگی پنهان نیست بلکه آشکار است یعنی بقیه هم باید آن را ببینند و نمود این تغییرات را در منعطفشدن، متعهدشدن و مسئولیتپذیرشدن نسبت به امری میبینیم. اریکسون و مارسیا هویت در ارتباط با goE مطرح میکنند اما برزونسکی هویت در ارتباط با Self  مطرح میکند.Ego  نگاه شخصی به درون است، لایه دوم شخصیت میباشد و تحت تاثیر شرایط محیطی می‌تواند خودش را حفظ کند. اما Self تحت تاثیر جامعه است و در ارتباط با دیگران ساخته میشود بنابراین میتواند تغییر کند و جزء لایه شخصیت نیست. مارسیا هویت را سازمان درونی، خودجوش از سائق ها، باورها و تجارب گذشته میداند. آن را ساختاری میبیند و معتقد است که هویت مبتنی بر Ego  است. وی هویت را بر اساس دو مولفه در قالب چهار هویت مطرح نمود شامل 1)هویت کسبشده 2) هویت پیشرس 3) هویت معوق 4) پراکندگی هویت.

هویت کسب شده: بحران هویت به خوبی پشت سر گذاشته؛ تعهدات لازم را پیدا کرده؛ بر ارزش ها و اهدافی که خود انتخاب کرده پایبند هستند؛ سلامت روانی دارند شوخ طبعی، انعطاف پذیری، احساس یکسانی در زمان، از ویژگی های اینهاست.

هویت پیشرس: تجربه بحران نداشته؛ بدون بررسی گزینه ها دیگر، هویت از پیش تعیین شده دیگری را می‌پذیرد؛ نسبت به اهداف و ارزش‌های دیگران مثل معلمان، والدین و مراجع قدرت احساس تعهد می‌کند؛ در این افراد اعتقاد راسخ به نظم و پیروی از مراجع قدرت بارز است؛ اغلب میترسند که تردید کنند؛ به احتمال زیاد به فرقهها و و گروههای افراطی ملحق می‏شوند و تعصبات قوی نژادی نزد آنها شایع است.

هویت معوق: این افراد تعهدات پایداری برای خود ایجاد نکردهاند؛ سرگرم فرایند کاوش و جمع آوری اطلاعات هستند و هنوز در جهت کسب هویت تلاش می‏کنند؛ همواره در حالتی دوگانه به سر می برند؛ رقابت طلبی، زنده دلی، پرحرفی، مضطرب بودن و تمایل به برقراری روابط با دیگران از خصوصیات بارز آنهاست؛ اگر در رسیدن به هویت موفق ناکام شوند دچار هویت مغشوش میشوند.

پراکندگی هویت یا  ابهام هویت: نوجوان از فقدان یک هویت روشن رنج میبرد؛ به ارزش‌ها پایبند نیست؛ برای هدفهایش تلاش نمیکند کاوشگری نمی‏کند؛ بیخیال، سطحی، ناخرسند و تنها به نظر میرسد؛ ناپخته عمل می‌کند و به احتمال زیاد به مواد مخدر گرایش پیدا میکند. از طرف دیگر، برزونسکی رویکرد پسامدرن دارد و هویت از نظر او الگویی فرایندی است. وی معتقد است که هویت ساختار مفهومی سطح بالاست که تلاش میکند مولفههای جدا از هم را پرمعنا، قابل درک و منسجم کند. برزونسکی سبک‏های هویت  را براساس دو مولفه "تعهد و کاوشگری" به چهار دسته تقسیم می‏کند. سبک های هویتی از دیدگاه برزونسکی عبارتند از:

سبک هویت اطلاعاتی: تمایل به بررسی راهحلهای چندگانه برای مسئله قبل از متعهدشدن به یکی از آنهاست، در این سبک هویتی افراد فعال و در جستجوی اطلاعات، ارزیابی و استفاده از آنها هستند، در روابط بین فردی سنجیده عمل می‏کنند، نیاز کمتری به تایید دیگران دارند و اطمینان به خود بیشتر است، رفتارهای خود تعیینگرانه  و مسئولیت شخصی بالاست.

سبک هویت هنجاری: تمایل به همنوا شدن با انتظارات خانواده و اجتماع و درصد بالایی از تعهد به افراد مهم از نظر خودشان را شامل میشود. در این سبک هویتی افراد نمرات پایینی در خودشکیبایی و خودمختاری عاطفی کسب میکنند، اهداف و ارزشهای دیگران را به دلیل احساس گناه و کسب رضایت آنها درونی میکنند، میل شدید به ساختارمندی دارند، در مواجه با مشکلات به شیوه واکنشی پاسخ میدهند، هماهنگ با انتظارات گروه مرجع هستند و تمایل به اطلاعات ناهمگام با ارزشها و باورها ندارند.

سبک هویت مغشوش یا اجتنابی: تمایل به تعلل و تاخیر در تصمیم‏گیری‏های شخصی و اجتناب از پرداختن به موضوعات دارند، در این سبک هویت افراد رفتارهای موقعیتی و بدون الگوی مشخص  دارند، هیجان مدارن و خودآگاهی محدودی دارند، از راهبردهای اسنادی و شناختی ناکارآمد استفاده میکنند، مشکل در برقراری ارتباط و نگهداری شبکههای حمایت اجتماعی دارند، فاقد صمیمیت، انعطافپذیری و اعتماد به دیگرانند، مشکلات تحصیلی بیشتری دارند. همچنین، کوته به عنوان یک جامعه شناس، دغدغهی اصلی خود را در گرهزدن فرهنگ با شکلگیری هویت میداند. در واقع او بر آن است تا فرایند شکلگیری هویت را از طریق فرهنگ تبیین کند و برای همین او "لینک فرهنگ-هویت" را معرفی کرد. بر این اساس کوته ساختاری سه سطحی را توصیف میکند که در سطوح مختلف آن ویژگیهای فرهنگی-اجتماعی تا شخصی-روانی جامعه را شامل میشود. سپس بر اساس ویژگیهای هر سطح چگونگی شکلگیری هویت را در ابعاد جمعی، شخصی، من(ego) توصیف میکند.

با توجه به ویژگی سنتی بودن دوران پیشامدرن، نقشها و الگوهای زندگی از قبل برای افراد مشخص شده بود و افراد حتی خروج از معیارهای تعیین شده را در رویای خود نمیدیدند. از این روی هویتها در هر سه بعد خود به نوعی از پیش شکلگرفته و تعیینشده بود. با شروع عصر مدرن و ایجاد تولید و مصرف انبوه، کمکم میان نسل شکاف ایجاد شد و افراد برای خود شأنی از عاملیت و قدرت قائل شدند. به همین سبب، جامعه برای کسب نقشهای اجتماعی و مؤلفههای روانی همچون هویت دیگر اطاعت صرف از سنتها و والدین را برنمیتابد؛ بلکه به گروه همسالان خود رجوع کرده و با الهام از آنها به ساختن هویت و نقش خود میپردازند؛ البته، رجوع به همسالان به معنای اطاعت و تقلید محض از آنان نیست؛ بلکه به منظور کمک گرفتن از آنان در ساخت هویت مبتنی بر عاملیت خود میباشد. لذا ویژگی اصلی دوران مدرن نوعی عاملیت خودمحور مبتنی بر گروه همسالان را در بر دارد. در نهایت در دوران پسامدرن با شدت گرفتن پیشرفت فناوریها و کاهش تولید انبوه، افراد با دنیایی از تنوع در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روبهرو هستند. از این رو، ویژگی اصلی این دوران نوعی سرکشیدن به نظر دیگران است و این را میتوان حالتی افراطگونه از رجوع به دیگران تلقی کرد که ریشههای ابتدایی آن در دوران مدرن با رجوع به همسالان شکل گرفته بود؛ به این معنی که فرد نه پیرو سنتهای گذشته است (پیشامدرن)، نه در نهایت خود تصمیم می‏گیرد(مدرن)، بلکه به وسیله‏ی افکار متکثر جاری در بافت جهانی، همواره در حال سیلان به این طرف و آن طرف می‏باشد و در هر جمعی سعی می‏کند بر اساس معیارهای آن جمع رفتار کند. لذا، دگرمحوری، اصلیترین ویژگی دوران پسامدرن است. دگر محوری که ثبات شخصیت، هویت و رفتار را به چالش می کشد و فرد را از عاملیت خودمحور به عاملیت افراطی دگرمحور میکشاند. هویت در عصر پستمدرن نقش اساسی را در بهرهوری افراد بازی میکند. اگر هویت شکل گیرد سرمایهای ایجاد میکند که در پرتوی آن سایر توانایی‏ها و  شایستگی‏های افراد قابلیت ظهور و بروز پیدا میکنند؛ در غیر این صورت، افراد در سردرگمی هویت و چالش عدمثبات و شکلگیری قرار می‏گیرند و این خود میزان موفقیت فرد را در دستیابی به تحول بهینه به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. از این روی، نظریه کوته هویت را همچون سرمایهای در دوران پسامدرن در نظر میگیرد که باید به آن پرداخته شود تا فرد با  این سرمایه بتواند مسیر تحول مثبت را طی کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.