در مورد این اختلال دیدگاههای کاملاً متفاوتی ارائه شده است. بیشتر ختلالاتی که در مورد آنها حرف زدیم میتوانند آزاردهنده باشند و میتوانند باعث آسیب در روابط بین فردی شوند و موجبات انزوای افراد را فراهم نمایند. افرادی که دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند، خطرناکند. الگوی شخصیتی این افراد شامل نادیده گرفتن و تجاوز به حقوق دیگران بدون داشتن احساس گناه و پشیمانی است. این اختلال 5/3 درصد از جمعیت عمومی را شامل میشود و در مردان سه برابر از زنان است. براساس تحقیقات انجامشده بیشتر زندانیان خشن و بیرحم شاخصههای اختلال شخصیت ضداجتماعیرا دارند (80-50 درصد). آنها بدون احساس گناه اذیت میکنند، دزدی میکنند، کتک میزنند و اموال عمومی را از بین میبرند و دست به آدمربایی میزنند (معمولاً کودکان). بررسیهای برخی از محققان نشان داده است فرد با اختلال شخصیتی ضداجتماعی، معمولاً در ردههای شغلی و اجتماعی بالا مانند مدیرعاملی دیده میشود و این موضوع در تحقیقات اخیر بازتاب زیادی داشته است زیرا مدیرعاملان تصمیماتی اتخاذ میکنند که تأثیر منفی روی شرکت و پرسنل دارد و هیچ احساس پشیمانی ندارند. شاخص اصلی این است که فرد 18 سال سن داشته باشد و هیچگونه احساس و پشیمانی نداشته باشد. اعتماد به نفس فرد ناشی از دستآوردهای شخصی قدرت و لذت است. هدفگذاری آنها صرفاً بر اساس لذتهای شخصی است و تنها خودشان مهم هستند.
آنها احساس همدلی و پشیمانی ندارند و به احساسات دیگران توجه نمیکنند اما متخصص تظاهر به پشیمانی هستند به خصوص وقتی در دادگاه هستند. روابط آنها بر اساس سوءاستفاده، تهدید، سلطهجویی و ارعاب است. این افراد اهمیت نمیدهند که برای کنترل دیگران باید چه کار کنند چون نسبت به نتایج منفیاش هیچ احساس بدی ندارند. با بررسی چندین فاکتور روانی – اجتماعی اختلال شخصیت ضداجتماعی در کودکی این افراد معلوم شد که کسانی که از اختلال شخصیت ضداجتماعی رنج میبرند، در کودکی روابطشان با والدین ضعیف فوده است، اغلب خیابانگردی میکردند، در سرقتهای زیادی مشارکت داشتند. دزدی از مغازه یکی از جرمهای رایجی است که افراد جوان با آن درگیر هستند و به والدینشان دروغ میگویند. کودکانی که از آنها سوءاستفاده جنسی و فیزیکی شده است بیشتر در معرض خطر قرار دارند. مسائل بیولوژیکی که منجر به اختلال شخصیت ضداجتماعی میشود بیشتر در قشر پیش پیشانی متمرکز شده است جایی که محرها و فرایندهای تصمیمگیری کنترل میشوند. اسکنهای ام آرای نشان میدهد که افراد مبتلا به این اختلال 11 درصد سلولهای مغزی کمتری در قشر جلو مغزشان دارند. این منطقه مسئول تصمیمگیری، برنامهریزی و کنترل محرکهاست. محققان فرض میکنند که آسیب و یا نابهنجاریهای قشر جلومغزی خطر ابتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی را افزایش میدهد. بررسی کسانی که به خاطر سوءاستفاده از همسر و فرزندانشان دستگیر شدهاند و یا همسر و یا خودشان را کشتهاند نشان میدهد که این آسیب تأثیر چشمگیری روی رفتارشان داشته است. راههای درمان زیادی برای بیماری اختلال شخصیت ضداجتماعی وجود ندارد. رواندرمانی واقعاً مؤثر نیست. آنها عاشق دروغگوییاند و رواندرمانگران را فریب میدهند و داستانسازی میکنند و اهمیت هم نمیدهند زیرا به نظرشان رفتارشان بد نیست. به بیان دیگر آنها خواهان تغییر نیستند و خودشان را آنگونه که هستند دوست دارند. روانپزشکان داروهای ضد افسردگی (تحریک سروتوئین) و ضد روانپریشی را برای آنها تجویز میکنند اما بعد از مدتی بیمار آنها را مصرف نمیکند و رفتارهای خشونتآمیز مجدداً بروز میکنند. در مطالعهای که 29 سال به طول انجامید و 71 مرد دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی را مورد بررسی قرار داده بود مشخص شد که 69 درصد آنها هیچگونه بهبودی در رفتارشان نداشتند.