سرطان طیف وسیعی از افراد در سنین مختلف را به خود مبتلا ساخته و دارای عوارض جسمی و روانشناختی متعددی میباشد که خود فرد مبتلا و اطرافیان وی را حین و پس از اتمام درمان مبتلا میسازد. تغییرات ظاهری مانند ریزش مو و کاهش وزن تآثیر زیادی بر روی عزت نفس و اعتماد به نفس بیمار دارد. تغییرات فیزیکی بعد از درمان، مثل خستگی شدید، تهوع و ضعف باعث ایجاد احساس ترس از درد و مرگ در بیمار میشود. همچنین بیماران مشکلات روانشناختی سرطان را تجربه میکنند از قبیل غم، اضطراب، افسردگی، خشم، احساس ترس از مرگ، احساس گناه، اختلالات شخصیتی، اختلالات خلقی و اختلالات سوء مصرف مواد. این بیماران در مواجه با سرطان در مواردی نظیر تطبیق دادن خود با بیماری، کنارهگیری از اجتماع و خانواده، تصمیمگیری راجع به شیوههای درمان، کیفیت زندگی، پذیرش تغییر شیوه نگهداری، هزینههای مالی، نگرانی راجع به شغل و موقعیت اجتماعی مشکلات شدیدی را تجربه میکنند. مراقبتهای روانشناختی در بیماران سرطانی طبیعی و ضروری است و جزئی از فرآیند درمان محسوب میشود. دو وظیفه اصلی روانشناسان در حوزه مقابله با سرطان و بیماران مبتلا به آن، شامل پاسخگویی به نیازهای روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان و مراقبان آنها در تمام مراحل بیماری و بررسی و شناسایی تمامی عوامل تاثیرگذار رفتاری و روانی بر مبتلایان و درمانیافتگان از سرطان میباشد. یکی از متغیرهای روانشناختی که توجه به آن در بیماران سرطانی حائز اهمیت میباشد، ابرازگری هیجانات است. ابرازگری هیجانی را به عنوان نمایش بیرونی هیجان بدون توجه به ارزش(مثبت یا منفی) و روش(کلامی یا بدنی) تعریف میکنند. برخی افراد، هیجان را آزادانه و بدون نگرانی از پیامدهای آن ابراز میکنند؛ برخی دیگر، در انتقال حالتهای هیجانی محافظهکارند(إمونز و کلبی، 1995). عدهای هیجان خود را ابراز نمیکنند اما راحت زندگی میکنند و افرادی نیز هستند که وقتی هیجانات خود را بازداری میکنند، با خطر آشفتگی روانشناختی و مشکلات بالقوهی جسمانی روبرو میشوند. هیجان، چهار عملکرد اصلی تحت عنوان نظمدهی به برانگیختگی، درک خود، ارتقای مهارتهای مقابلهای و بهبود روابط بین فردی را برعهده دارد(کندی مور و واتسون، 1999) و در میان گذاشتن تجارب هیجانی منفی، یکی از شیوههای بازگرداندن تعادل از دسترفته و حفظ سلامت افراد است(پنبیکر، 1995). دواﻧﻠﻮ ﺑﺎ آﮔﺎﻫﻲ از ﻣﻮاﻧﻌﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ راه ﺗﺤﻠﻴﻞﮔﺮی ﻛﻼﺳﻴﻚ وﺟﻮد داﺷﺖ و ﻫﻤﻴﻦﻃﻮر آﺷﻨﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﻓﺮاروان ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮوﻳﺪ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای از ﻣﺪاﺧﻼت ﻫﻴﺠﺎن ﻣﺪار را به منظور"فشار" برای بسیج هیجانات و "چالش" با دفاعهای به سطح آمده و جمعبندی یافتههای بعد از تجربه هیجانی، به وجود آورد و مداخلاتی خلق کرد تا اینکه درگیری هیجانی بیمار را افزایش داده، و سطح مقاومت و دفاعهای وی ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺗﺠﺮﺑﻪ، اﺑﺮاز ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ و ﻧﻴﺰ رواﺑﻂ ﺻﻤﻴﻤﻲ اﺳﺖ را ﺗﻀﻌﻴﻒ و ﻣﺘﺰﻟﺰل ﮔﺮداﻧﺪ(عباس، میشل و اوگردیزک، 2008). ﻧﺘﺎﻳﺞ ﭘﮋوﻫﺶها ﺣﺎﻛﻲ از اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻓﺸﺎی ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ در درازﻣﺪت ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻛﺎﻫﺶ اﺿﻄﺮاب، بیﺧﻮاﺑﻲ، افسردگی، خلق منفی و بازداری(پنبیکر، 1997؛ کنیل، 2004)، افزایش سلامت روانشناختی، کاهش مشکلات جسمی، رجوع کمتر به مراکز سلامت(کمپبل و پنبیکر، 2003)، بهبود کنشوری اجتماعی و عزت نفس(کینگ و إمونز،1990) میشود (خوریانیان، 2013). متغیر روانشناختی دیگری که لازم است در اﻓﺮاد مبتلا به سرطان مورد توجه قرار گیرد، ﺑﮑﺎرﮔﯿﺮی مکانیزمهای دفاعی در مواجهه با بیماری سرطان است ﮐﻪ در رﻫﯿﺎﻓﺖﻫﺎی ﭘﻮﯾﺸﯽ ﺑﻪ وﯾﮋه در روش دواﻧﻠﻮ ﺗﻮﺟﻪ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺷﺪه است. رواندرمانی علاوه بر اینکه دامنه روابط میان بیماران را افزایش میدهد سبب افزایش آگاهی، فعالیت، تاثیر در اتخاذ تصمیم، کاهش نگرانی، افزایش اعتماد به نفس میگردد(تاوش، 1371). رواندرﻣﺎﻧﻲ ﭘﻮﻳﺸﻲ ﻛﻮﺗﺎه ﻣﺪت فشرده(ISTDP) ریشه در ماهیت روانتحلیلگری فروید دارد و از طریق فعالیتهای مالان، ﻣﺎن، ﺳﻴﻔنئوس، اﺳﺘﺮاپ و ﺑﻴﻨﺪر ، دواﻧﻠﻮ، ﭘﻮﻻک و ﻫﻮرﻧﺮ و دی ﺟﺎنگ تکامل یافت(دریسن و ﻫﻤﻜﺎران، 2009). ویژگیهای بارز این رویکرد درمانی؛ تجربه هیجانی عمیق در حین جلسهی درمان، سطح فعالیت درمانگر، تشویق بیمار به همکاری و توجه فعال به محدودیت زمانی، و همچنین تمرکز درمانی و معیارهای انتخاب ویژه است(عباس، 2002). پژوهشهای عباس و همکاران(2014)، تاون و همکاران(2008)، باربر و همکاران(2012)، دریسن و همکاران(2015)، عباس و همکاران(2008) در ﻣﻮرد اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ رواندرﻣﺎﻧﯽ ﭘﻮﯾﺸﯽ ﮐﻮﺗﺎه ﻣﺪت فشرده ﺣﺎﮐﯽ از ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﺜﺒﺖ اﯾﻦ درﻣﺎن در ﮐﺎﻫﺶ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎ، آﺷﻔﺘﮕﯽﻫﺎی ﻣﯿﺎنﻓﺮدی و ﮐﻨﺶوری ﺷﻐﻠﯽ/ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ بودهاند. هدف رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده، این است که بیمار بتواند دامنه وسیعی از هیجانهای آدمی را بپذیرد، بر آنها تسلط یابد و آنها را یکپارچه سازد. این روش درمانی با اسـتفاده از فنون قفلگشایی ناهشیار و تصویرگری احساسات به صورت ملایم و همدلانـه موجـب می شـود تـا بیمـاران بـا تعارضـات ناشـی از بیماری سرطان، روابـط گذشـته، حـال و در ارتباط بـا درمانگر رویـارو شـوند و از طریق بازشناسـی و تجربه عواطف فعال سـاز و بازدارنـده، تعارضـات هیجانیشان را حل وفصـل نمایند. با توجه به اینکه افراد مبتلا به سرطان سینه به منظور پرهیـز از طـرد اجتماعی، هیجانـات خـود را سـرکوب و از حضـور فعـال در جمـع اجتنـاب میکنند، ابـراز هیجانـات در فضـای امـن همـراه بـا عدم احسـاس طـرد از سـوی درمانگـر بـه بهبـود عملکرد اجتماعی آنها میانجامد و این فرایند موجب میشود که بیماران سبکهای غیرانطباقـی را کـه بـرای ارتبـاط بـا خود و دیگران استفاده میکرده، رها سازند و بجای آن، سبکهای رشدیافتهتری را اتخاذ نمایند.