طلاق به هر دلیل درست یا نادرست برای فرد، جامعه، و فرزندان طلاق پیامدهایی دارد. در بهترین حالت شاید ترحم محیط و افراد پیرامون خود را دریافت کنند و زندگی بعد از طلاق به معنی یک زندگی ناقص است که غالباً زنان و فرزندان، بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد. دو نیمه شدن خانواده در اغلب موارد اثرات جسمی، روانی و اقتصادی درازمدتی را بر همهی اعضا خانواده و حتی اطرافیان بر جای خواهد گذاشت. تحقیقات روانشناسی نشان داده است که بچهها مرگ والدین خود را راحتتر از طلاق میپذیرند، زیرا مرگ پدیدهای طبیعی است درحالیکه طلاق پدیدهای جبری است و طی آن زوجین با تنفر از هم جدا شدهاند. امروزه اکثریت زوجین به صورت شتابزده و احساسی ازدواج میکنند و در تعاملات اولیه، شخصیت واقعی خود را بروز نمیدهند. پس از ازدواج، رفتارهای مهیج و نمایشی آنها کمرنگ میشوند و خود واقعی زوجین نمایان میگردد و در آن شرایط است که زوجین احساس میکنند که به اندازه جغرافیای انسانی از یکدیگر فاصله دارند. از آنجایی که مهارتهای حل مسئله را برای عبور از مواقع بحرانی را نیاموختهاند به پاک کردن صورت مسئله اقدام میکنند و تقاضای طلاق میدهند.
علل ﻃﻼق
براساس مطالعات انجام شده در نشریات معتبر عواملی مانند اﺧﺘﻼفات ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﻣﺸﮑﻼت اﻗﺘﺼﺎدی(ﻓﻘﺮ، ﺑﯿﮑﺎری و ورﺷﮑﺴﺘﮕﯽ)، فقدان ﻋﺸﻖ و ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ(ﻓﻘﺪان رﺿﺎﯾﺖ ﺟﻨﺴﯽ)، خشونت خانگی، وابستگی شدید به شبکههای اجتماعی مجازی، نارسایی و عدم پختگی شخصیتی، خیانت جنسی و اﻋﺘﯿﺎد به مواد مخدر از مهمترین عوامل موثر در بروز پدیده طلاق ﺑﻮده اﺳﺖ.
- اﺑﻌﺎد ﻓﺮدی ﻃﻼق: شامل ﺗﺮس از آﯾﻨﺪه، اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه، اﺣﺴﺎس ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ، ﻣﺸﮑﻼت ﺟﺴﻤﯽ و روانی، ﻣﺸﮑﻞ دوﮔﺎﻧﮕﯽ ﻧﻘﺶ، ﻣﺸﮑﻼت ﻣﺎﻟﯽ و اﻗﺘﺼﺎدی ﺑه وﯾﮋه ﺑﺮای زﻧﺎن، اﻧﺰوای اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و اﺧﺘﻼل در ﻫﻮﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﮐﺎﻫﺶ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎی ازدواج، ارﺗﮑﺎب ﺑﻪ ﺟﺮم و ﺑﺰﻫﮑﺎری و ﮐﺎﻫﺶ رﺿﺎﯾﺖ از زﻧﺪﮔﯽ.
- اﺑﻌﺎد ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ﻃﻼق: شامل اثرپذیری ﻓﺮزﻧﺪان در زمینه ارﺗﮑﺎب ﺑﻪ ﺟﺮائم و ﺑﺰﻫﮑﺎری، ﻣﺸﮑﻼت ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ کودکان و ابهام در زﻧﺪﮔﯽ آینده آنان، اﺧﺘﻼل در شکلگیری ﻫﻮﯾﺖ ﻓﺮدی و اجتماعی ﻓﺮزﻧﺪان، اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه و ﺳﺮدرﮔﻤﯽ، ﻣﻮاجهه شدن ﻓﺮزﻧﺪان ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎی ﻧﺎﺗﻨﯽ، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده.
- اﺑﻌﺎد اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻃﻼق: شامل اﻋﺘﯿﺎد، ﺧﻮدﮐﺸﯽ، اختلال در روابط بین فردی، تن دادن به ازدواجهای موقت، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماریهای عفونی و ویروسی، فرار از منزل، تکدیگری و افزایش کودکان خیابانی.
üمدیریت زمان جهت استفاده از انواع رسانهها و شبکههای اجتماعی توسط زوجین
üپایبندی به ارزشهای انسانی و تقویت اعتماد اجتماعی
üبرقراری تعادل بین سبک زندگی سنتی با سبک زندگی مدرن
üتلاش برای تغییر اولویتهای زندگی بجای تلاش برای تغییر دادن یکدیگر
üتقویت مهارتهای ارتباطی(شنیداری، دیداری و لمسی) در ارتباط با همسر
üممانعت از مداخلات دیگران در زندگی خصوصی
üکشف علائق و فعالیتهای مشترک برای تعمق بخشیدن به صمیمیت
üگوش دادن فعالانه به همسر همراه با درک و تائید موقعیت وی
üرعایت حریم خصوصی و اجتناب از تخریب یکدیگر در موقعیتهای اجتماعی
üافزایش انطباق و انعطافپذیری در هر یک از زوجین
üتوانمندسازی زوجین جهت مقابله با آسیبهای اجتماعی
üدریافت خدمات روانشناختی تخصصی از مراکز روانشناسی برای مشکلات پیچیده