اختلالات روانی
اختلال روانی یک عبارت بسیار فراگیر برای توصیف کردن بسیاری از بیماری های روحی، روانی و رفتاری است که باعث اختلال تفکر، احساس و رفتار صحیح در امور روزمره زندگی فرد میشود. پژوهشگران معتقدند بسیاری از اختلالات روانی در سالهای نوجوانی و جوانی و همزمان با ورود فرد به اجتماع و محیط کار و دانشگاه رخ میدهد. عموم این اختلالات روانی قابل درمان هستند و این درمان به شرطی است که علایم زودهنگام شناسایی شوند و فرد به مرحله پیشرفته بیماری نرسد. برای قرنها با بیمارانی که از اختلالاتِ ذهنی (Mental Disorders) رنج میبردند، به شیوههای کاملاً وحشیانه و بدوی برخورد میشد. این باور که علت اختلالاتِ ذهنی، شیاطین و نیروهای متافیزیکی هستند، یک باور رایج بود. شیوهٔ متداولِ درمان بیمارانِ ذهنی این بود که شرایطِ بدنیِ بیمار را به قدری نامناسب کنند تا شیطان مجبور به ترکِ بدن او گردد! از این رو بیمار را با آبِ جوش غسل میدادند، او راشلاق میزدند، به او گرسنگی میدادند یا او را شکنجه میکردند. زیگموند فروید یکی از نخستین روانشناسانی بود که نیاز به شیوههای درمانی و ارائهٔ یک رویکرد جامع در این زمینه را احساس کرد و روانکاوی را بر این مبنا ایجاد کرد. بیماریهای روانی انواع مختلفی دارند که برخی از معروفترین آنها عبارتند از: اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی، اختلالات روانپریشی، اختلالات شبه جسمی، اختلالات ناشی از مصرف مواد، اختلالات خوردن، اختلالات خواب، اختلالات شخصیت، اختلالات انطباقی، اختلالات روان تنی، اختلالات کنترل تکانه، اختلالات جنسی و اختلالات شناختی. اختلالهای روانی به دلایل گوناگونی پدید میآیند و میتوانند دارای زمینههای ژنتیکی، فیزیولوژیکی، محیطی، خانوادگی، اجتماعی، فردی و شیوهی زندگی باشد.
علل مربوط به بروز اختلالات روانی:
دیدگاه زیست شناختی
این دیدگاه "آشفتگیهای بدنی" را علت اختلال روانی میداند. بینظمی در ژنها ممکن است سبب ساز بعضی رفتارهای غیرانطباقی باشد. دیگر تعیین کننده زیست شناختی رفتار، مغز و دستگاه عصبی است. آشفتگی در بخشهای معینی از مغز میتواند اختلال روانی را موجب شود. دستگاه غدد و عملکرد آنها نیز میتواند در بروز این دسته از اختلالات سهیم باشد
.
دیدگاه روانکاوی
این دیدگاه که "افکار و هیجانات" را علل مهم رفتار میداند، در سبب شناسی اختلال روانی به شناسایی افکار و هیجانات ناآشکار که مسبب اساسی اختلالات هستند، تاکید میکند. از دیدگاه روانکاوی پنج سال اول زندگی از لحاظ رشد سالم شخصیت یا بروز اختلالات حایز اهمیت است.
دیدگاه یادگیری
این دیدگاه که بر اهمیت "یادگیری" تاکید دارد، معتقد است که اختلالات روانی با پیوندهای یادگیری قابل توضیح هستند. در این دیدگاه "سرمشق گیری، تقویت کنندههای مثبت و منفی و شرطی سازیها" در بروز رفتارهای غیر عادی مورد استفاده قرار میگیرند.
دیدگاه شناختی
تمرکز دیدگاه شناختی بر "شناخت فرد از محیط پیرامون خود" متکی است. از این دیدگاه ناتوانی فرد در تشکیل شناختها و طرحوارههای مناسب از ارتباط خود با محیط مشکلاتی را برای او بوجود میآورد.
امروزه درمان شناخته شدهای برای مداوای بیماری روانی وجود ندارد. اما بخاطر پیشرفتھای تحقیقاتی، داروھای جدید، و سایر متدھای روان درمانی، عوارض بیماری روانی تعدیل و تقلیل یافتهاند. بطوری که شخص میتواند زندگی خود را از نظر کیفی بازسازی کند.